آلاچیق و آیدا



امروز شوهرخاله مرد. گفتن از ساختمون افتاد و بعد برق گرفتدش. من فکر می کنم برق گرفتدش بعد افتاد .

شوهر خاله ام آدم خوبیه. یعنی آدم خوبی بود. دیروز سر ساختمون طبقه دوم یا شایدم سوم برق اونو گرفت، بعد پرت شد پایین و مرد.

مثل خیلی ها او هیچکس بود . تا انجا که به خودش ربط پیدا می کرد هیچ کس بود. هر چند پدر چند نفر،  همسر خاله ام  و شوهر-خواهر مادرم بود (به همین دلیل شوهر خاله من بود) اما هیچ کس نبود . و هیچ کس نیست.

من و تعدادی از آشنایان و بستگان منتظر این بودیم که کارها تمام شود و با آمبولانس ببریمش. به دلیلی که تقریبا نمی دانیم همه ما برای انجامش عجله داشتیم که ببریمش و دفنش کنیم .

مثل تکلیف شب عید که طولانی بودنش به عبث بودنش وسعت می بخشید ما هم می خواستیم خلاص شویم .

یک چیز دیگر هم بود که در صحبت های دو نفره و چند نفره آنجا بعد از اظهار تاسف گفته می شد این بود که خدا بیامرز بیمه بود؟ ساختمون جواز داشت؟

که چیزی بهش تعلق بگیره . تنها چیزهایی که می توانستند چند روزی او را توی ذهن، توی کاغذ و یا رایانه زنده نگه دارند . بعد اون از زمان حال خارج می شد و به زمان گذشته تعلق می یافت . نه اتفاق مردنش، که به تمامی . حتی تمام جملاتی که به او ربط پیدا می کرد با زمان گذشته صرف می شد. و بعد مدتی در بی زمانی ادامه می یافت . گویی که نبود، که نیست.

نمی دانم شاید بعد چندی جز این یاداشت که  در بی حوصله گی یک ساعت اداری در آلاچیق خوش جا خوش می کند از او چیزی نماند. از او که به اندازه بسیار کسانی که اکنون بعد سالها در خاطره ها و یادها مانده اند زیسته بود.

گریزی نیست . شهرت در انبوه گمنامی، چشمه نور در تاریکی فراگیر معنا پیدا می کند همچون  کسی بودن در بی کسی و هیچکسی بیشمار دیگران. مثل هیچکسی ان مرد که از طبقه دوم، شایدم سوم که برق گرفتش و افتاد و یا شایدم افتاد و برق گرفتش و یا احتمالا بیمه داشت و یا نداشت .


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

وبمستر *WELCOME OTAKU* هرچه می خواهد دل تنگت بگو مرجع تخصصی برنامه نویسی و سئو bitcoin4u تیک تاک کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. sitenfun بهترين مدرسه پسرانه براي قبولي کنکور در تهران دست نوشته های من آجان